×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

حرفایی از سر دلتنگی

× salami 2bare be hameye dustaye gohardashtie aziz.azin k vaght gozashtino umadin sar zadin mamnun.nevisandeye in matalebio k mizaram nemishnasam pas gele nakonid k chera manba nazashtam.omidvaram khoshetun biad.montazere comentatun hastam
×

آدرس وبلاگ من

frmesk72.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/alone72

?????? ???? ?????? ???? ???? ?????? ????? ??? ??? ????? ??????

بابا دوست دارم

مردی دیروقت � خسته از كار به خانه برگشت. دم در پسر پنج ساله اش را دید كه در انتظار او بود. پسر:سلام بابایی ! یك سئوال از شما بپرسم ؟

پدر:- بله حتماً.چه سئوالی؟

بابا ! شما برای هرساعت كار چقد پول می گیرید؟-

 

پدر: با ناراحتی پاسخ داد: این به تو ارتباطی نداره. چرا چنین سئوالی میكنی؟

.....پسر:- فقط میخوام بدونم بابایی

پدر:- اگر فقط میخوای بدونی � بسیار خوب می گم : 2000 تومن

پسر كوچك در حالی كه سرش پائین بود آه كشید. بعد به مرد نگاه كرد و گفت : بابایی میشه ۴00 تومن به من قرض بدی ؟ پدر عصبانی شد و گفت : اگر دلیلت برای پرسیدن این سئوال � فقط این بود كه پولی برای خریدن یك اسباب بازی مزخرف از من بگیری كاملآ در اشتباهی� سریع به اطاقت برگرد و برو فكر كن كه چرا اینقدر خودخواه هستی. من هر روز سخت كارمی كنم و برای چنین رفتارهای كودكانه وقت ندارم

.پسر كوچك� آرام به اتاقش رفت و در رو بست

پدر نشست و باز هم عصبانی تر شد: چطور به خودش اجازه می ده فقط برای گرفتن پول ازمن چنین سئوالاتی كنه؟

بعد از حدود یك ساعت مرد آرام تر شد و فكر كرد كه شاید با پسر كوچكش خیلی تند وخشن رفتار كرده است. شاید واقعآ چیزی بوده كه برای خریدنش به ۴00 تومن نیازداشته است.به خصوص اینكه خیلی كم پیش می آمد پسرك از پدرش درخواست پول كند. پدر به سمت اتاق پسر رفت و در را باز كرد

پدر:- خوابی پسرم ؟

.پسر:- نه بابا ، بیدالم

پدر:- من فكر كردم شاید با تو خشن رفتار كرده ام. امروز كارم سخت و طولانی بود و همه ناراحتی هایم را سر تو خالی كردم. بیا این ۴00 تومن كه خواسته بودی

پسر كوچولو نشست� خندید و فریاد زد : مچكرم باباجونی ! بعد دستش را زیر بالشش بردو از آن زیر چند اسكناس مچاله شده در آورد

پدر وقتی دید پسر كوچولو خودش هم پول داشته � دوباره عصبانی شد و با ناراحتی گفت : با این كه خودت پول داشتی � چرا دوباره درخواست پول كردی؟

پسر كوچولو پاسخ داد: برای اینكه پولم كافی نبود � ولی من حالا2000 تومن دارم. آیا می تونم یك ساعت از كار شما رو بخرم تا فردا زودتر به خانه بیایید؟من شام خوردن با شما را خیلی دوست  دارم بابایی

 
یکشنبه 9 بهمن 1390 - 6:53:18 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم